Quantcast
Channel: شاعرمسلک
Browsing all 14 articles
Browse latest View live

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 3

می‌دانی به چه حالی؟ به آن حالی که شجریان می‌گوید: «بت ِ من، کعبه‌ی من، قبله‌ی من...»می‎دانی چه‌قدر؟ آن‌قدری که همان‌جا می‌گوید: «کسی که یادت از یادم بره نی...»

View Article


ره به جای دگر نمی‌دانیم- 4

گاهی در سخت‌ترین شب‌های ناامیدی، مولانا نجاتم می‌دهد؛ با نهیبی که می‌زند: «هله نومید نباشی، که تو را یار براند/ گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟» و بعد نصیحت می‌کند: «در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر...

View Article


ره به جای دگر نمی‌دانیم- 5

از صدقه‌ی سر توست، اگر این‌روزها معنای عاشقانه‌های سعدی را وجدان می‌کنم و سوز آوازهای شجریانرا می‌فهمم: «غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟/ به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟// نه قوتی که توانم کناره‌جستن...

View Article

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 6

شد چهل روز. چهل روز و روزی هزار بار.

View Article

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 7

«بیا تا در آغوشت بگیرمبیا تا در آرزویت نمیرم...»این «جان ِ جانم» که می‌گوید، می‌دانی یعنی چه؟ حتماً می‌دانی. تو آدم ِ ندانستنش نیستی.

View Article


ره به جای دگر نمی‌دانیم- 8

گفتی به ناز «بیش مرنجان مرا، برو»/ آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوستداری به عمق خاطراتم نفوذ می‌کنی؛ به سال‌های نوجوانی‌ام. حالا شنیدن صدای علیرضا عصار هم دارد به یاد تو آغشته می‌شود.

View Article

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 9

«در غم ِ ندیدنت، های بلال علیل و زردم...»باورت نمی‌شود؟ تو بیو تی ما بنشین تا خودت ببینی.

View Article

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 10

هنوزم چشمای تو مثل شبای پرستاره‌سهنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوباره‌سهنوزم وقتی می‌خندی، دلم از شادی می‌لرزههنوزم با تو نشستن به همه دنیا می‌ارزهاما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره، دیگه دیرهاما افسوس به...

View Article


ره به جای دگر نمی‌دانیم- 11

آنجایی که فریاد می‌زند «دل ار مهرت نورزه، بر چه ارزه؟» همان‌جا، همان را یادت بماند. یک‌روز قصه‌اش را برایت خواهم گفت.

View Article


ره به جای دگر نمی‌دانیم- 12

از یک‌جایی به بعد، آدم‌ها می‌فهمند که باید شروع کنند به غصه‌خوردن. من؟ من مدت‌هاست از آنجا رد شده‌ام. با این حال، شک ندارم که یک‌روز برمی‌گردم؛ به قبل از غصه‌خوردن‌ها؛ به تو.عاشقت می‌شوم این‌بار که...

View Article

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 13

در حال‌وهوای خوش‌دلانه‌ای بودم. آمدم بنویسم «عشق می‌ورزم و امّید که این فنّ شریف/ چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود»، شجریان شروع کرد به خواندن: «عشق در دل ماند و یار از دست رفت...»دیدم راست می‌گوید. دیگر...

View Article

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 14

باورت می‌شود؟ دو سال پیشهم همین‌جابوده‌ام:آهپیش از آنکه در اشک غرقه شومچیزی بگویهرچه باشد...

View Article

ره به جای دگر نمی‌دانیم- 15

- هنوز نیگات نکرده؟+ می‌کنه. وایسا همین‌جا.- جمشیدجانم! تو چرا انقد دیوونه‌ای؟ نمی‌کنه بابا.+ این بود هیچی‌نگفتنت؟ می‌گم می‌کنه دیگه. باید صبر کنیم.- صبر می‌کنیم خب. تا کی حالا؟+معلوم نمی‌کنه؛ بعضیا...

View Article


من رفتم؛ «می‌روم» جایز نیست، من رفتم

- من آدم ِ عدد و رقم و نظم و ترتیبم. امروز، دقیقاً ده‌سال از روزی که این وبلاگ راه افتاد، می‌گذرد. در تمام ِ این ده‌سال، اینجا برای من مثل یک پرونده‌ی نیمه‌باز، یک وظیفه‌ی «همواره و همیشه» بوده است....

View Article
Browsing all 14 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>